یه قلاچ فاصله
اگر باورم کنی
باور نداری ؟زحمتی نیست گزش کن
هزار گز از کمر ت پایین افتاده ام
بی انصاف این یه قلاچ را باور کن
لارم کت کت شده ی سنگ وصخره نیست
بلکه قل و پل شده ی ان نادیده شدنم است
که چون پرتالی کهنه از کمر نگاهت پرت شدم
وتو ان هزار گز را ندیدی !
وباورش نکردی !
شاید بختم ورزلیکسه وا یا نافه بر تریده ی تاریکی شو
که نو هلمونه به شیش مغارت زدم
حتی لحظه ای هم نور چرچسی که دلم به چر چسنت هم خوش بود
هرچه بود گذشت
این یه قلاچ فاصله تا مرگ را هم نادیده بگیر
فرامرز محمدي