بدرود
من تمنا كردم
كه تو با من باشي
تو بمن گفتي
- هرگز، هرگز
پاسخي سخت و درشت
و مرا اين غصه اين
هرگز
كشت
من تمنا كردم
كه تو با من باشي
تو بمن گفتي
- هرگز، هرگز
پاسخي سخت و درشت
و مرا اين غصه اين
هرگز
كشت
نفسم » نفسم می گیرد، در هوایی که نفس های تو نیست...
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
بی تو می میرم
نمیدانم تو میدانی دل من در هوای دیدنت بی تاب گردیده،
سراپای وجودم آب گردیده نمی دانم تو میدانی ز هجرت دیدگانم پر ز خون گشته،
درون بسترم همچو شمع میسوزم،
برای دیدن رویت دو چشم اشکبارم را به روی ماه می دوزم .
نمی دانم تو میدانی درون بسترم من سخت می گریم و اکنون در فضای خاطرم می پیچد که بی تو می میرم....
نفس
* «اگر انسانها در طول عمر خویش فعالیت مغزشان به اندازه یک میلیونیوم معدهشان
بود، اکنون کره زمین تعریف دیگری داشت.»
* «اگر واقعیات با نظریات هماهنگی ندارند، واقعیتها را تغییر بده.»
* «تا زمانی که حتی یک کودک ناخرسند روی زمین وجود دارد، هیچ کشف و پیشرفت
جدی برای بشر وجود نخواهد داشت.»
* «تخیل مهمتر از دانش است.علم محدود است اما تخیل دنیا را دربر میگیرد.»
* «سعی نکن انسان موفقی باشی، بلکه سعی کن انسان ارزشمندی باشی.»
* «سختترین کار در دنیا درک [فلسفهٔ] مالیات بر درآمد است.»
* «سه قدرت بر جهان حکومت میکند:۱-ترس ۲-حرص ۳-حماقت.»
* «علم زیباست وقتی هزینهٔ گذران زندگی از آن تامین نشود.»
* «متوجه هستید که تلگراف سیمی بهنوعی یک گربهٔ بسیار بسیار درازی است که وقتی
دماش را در نیویورک میکشید، سرش در لوسآنجلس میومیو میکند. این را میفهمید؟ و
رادیو هم دقیقاً به همین شکل کار میکند؛ شما پیامهایی را از اینجا میفرستید و آنها در
جایی دیگر دریافتشان میکنند. تنها تفاوت در
این است که دیگر گربهای وجود ندارد.»
* «مسائلی که بدلیل سطح فعلی تفکر ما بوجود میآیند، نمیتوانند با همان سطح تفکر حل
گردند.»
* «من با شهرت بیشتر و بیشتر احمق شدم.البته این یک پدیدهٔ نسبی است.»
* «مهم آن است که هرگز از پرسش باز نهایستیم.»
* «هیچ کاری برای انسان سختتر از فکرکردن نیست.»
* «دین بدون علم کور است و علم بدون دین لنگ است.»
* «در دنیا خط مستقیم وجود ندارد و تمام خطوط بدون استثنا منحنی و دایره وار است و
اگر این خط کوچکی که در نظرما مستقیم جلوه میکند در فضا امتداد یابد خواهیم دید که
منحنی است.»
* «به آینده نمیاندیشم چون به زودی فرا خواهد رسید.»
* «بهسختی میتوان در بین مغزهای متفکر جهان کسی را یافت که دارای یکنوع احساس
مذهبی مخصوص بهخود نباشد، این مذهب با مذهب یک شخص عادی فرق دارد.»
* «خدا، شیر یا خط؟ نمیکند»
* «خداوند زیرک است اما بدخواه نیست.»
* «نگران مشکلاتی که در ریاضی دارید نباشید. به شما اطمینان میدهم که مشکلات من
در این زمینه عظیمتر است.»
* «همزمان با گسترش دایرهٔ دانش ما، تاریکیای که این دایره را احاطه میکند نیز
گسترده میشود.»
* «یک فرد باهوش یک مسئله را حل میکند اما یک فرد خردمند از رودررو شدن با آن
دوری میکند.»
* «اگه نمرهٔ تستت تک شد ناراحت نشو!»
* «در دنیایی که دیوارها و دروازهها وجود ندارند چه احتیاجی به پنجره و نرده است؟»
* «از وقتی که ریاضیدانان از سرو کول «نظریه نسبیت» بالارفتهاند، دیگر خودم هم از
آن سر در نمیآورم.»
* «دوچیز بیپایان هستند: اول «منظومه شمسی»، دوم «نادانی بشر»، در مورد اول زیاد
مطمئن نیستم.»
* «من نمیدانم انسانها با چه اسلحهای در جنگ جهانی سوم با یکدیگر خواهند جنگید،
اما در جنگ جهانی چهارم، سلاح آنها سنگ و چوب و چماق خواهد بود.»
آلبرت انیشتن
آنها که غائب اند ، کمال مطلوب اند و حاضرین معمولی و پیش و پا افتاده اند . گوته
اشخاص بزرگ و با همت به کوه مانند، هر چه به ایشان نزدیک شوی عظمت و ابهت
آنان بر تو معلوم شود و مردم پست و دون همانند سراب مانند که چون کمی به
آنان نزدیک شوی به زودی پستی و ناچیزی خود را بر تو آشکار سازند. گوته
عشق میوه تمام فصل هاست و دست همه کس به شاخسارش می رسد . مادر ترزا
عشق نخستین سبب وجود انسانیست . وونارگ
عشق همچون توفان سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند و انگیزه رشد و باروری روزافزون می گردد . ارد بزرگ
عشق ما را می کشد تا دوباره حیاتمان بخشد . شکسپیر
… را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه که نزدیک سی
چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه سغدی چه چینی و چه پهلوی
ز هر گونهای کان همی بشنوی
جهاندار سی سال …
… گشت کردار فرزانگان
پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به …
… باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه …
… ازو بندگی کردگار
چو دانا توانا بد و دادگر
از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر
چنینست فرجام کار جهان
نداند کسی آشکار و …
… جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه …
… راست بر شد چو سرو بلند
به گفتار خوب و خرد کاربند
پذیرندهٔ هوش و رای و خرد
مر او را دد و دام فرمان برد
ز راه خرد بنگری اندکی
که مردم به معنی چه باشد …
… یا سپاه
یکی گفت کاین شاه روم است و هند
ز قنوج تا پیش دریای سند
به ایران و توران ورا بندهاند
به رای و به فرمان او زندهاند
بیاراست روی زمین را به …
… روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست
نگارندهٔ بر شده پیکرست
به بینندگان آفریننده را
نبینی …
… آمد پدید
همه رستنی زیر خویش آورید
خور و خواب و آرام جوید همی
وزان زندگی کام جوید همی
نه گویا زبان و نه جویا خرد
ز خاک و ز خاشاک تن پرورد
نداند بد و نیک …
… نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند …
… را خوی بد یار بود
ابا بد همیشه به پیکار بود
برو تاختن کرد ناگاه مرگ
نهادش به سر بر یکی تیره ترگ
بدان خوی بد جان شیرین بداد
نبد از جوانیش یک روز …
… تیره گیتی بدو روشنا
پدید آید آنگاه باریک و زرد
چو پشت کسی کو غم عشق خورد
چو بیننده دیدارش از دور دید
هم اندر زمان او شود ناپدید
دگر شب نمایش کند …
ای ز تو مه پای کوبان وز تو زهره دف زنان
می زنند ای جان مردان عشق ما بر دف زنان
نقل هر مجلس شدهست این عشق ما و حسن تو
شهره شهری شده ما کو چنین بد شد چنان
ای به هر هنگامه دام عشق تو هنگامه گیر
وی چکیده خون ما بر راه ره رو را نشان
آشنایی با اصطلاحات ادبی
بخش دوم :
صدر
صدر در علم عروض نخستین پایه از مصراع اول هر بیت را گویند، مانند واژهی توانا بر وزن فعولن در این بیت:توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
ضرب
ضرب آخرین پایهی از مصراع دوم هر بیت را گویند، مانند "بُوَد" بر وزن فَعَل در
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
شعر را سخنی موزون و با قافيه خوانده اند و منطقيان نيز اگر چه معتقدند كه شعر سخنی خيال انگيز است، اما وجود وزن يا وزن و قافيه را برای شعر ضروری دانسته اند. حتا خواجه نصيرالدين توسي وزن را به دليل خيال انگيز بودن، از فصل های ذاتی شعر دانسته است. اصولن شعر هميشه نزد مردم موزون بوده و تنها در سده ی اخير، شعرهای بی وزن نیز سروده شده است. شعرهای بی وزن گرچه خيال انگيز هم باشند، اما شور و فسون اشعار موزون را ندارند.
(بخش نخست)
ادب و ادبیات چیست؟
در باب واژه ی ادب و این كه منظور از ادب و ادبیات چیست سخنان گوناگون گفتهاند و تعریف های گوناگونی برای ادب و ادبیات كردهاند كه هیچ یك جامع نیست. البته مفهوم آن تا حدی برای همه ی مردم روشن است و منظور از آن را كم و بیش در مییابند بدون آن كه نیازی به قالبگیری در تعریف و حدود معینی باشد.
برای اين که تعريف دقيقی از زبان انجام بگيرد. آن را از سه نظر تعريف می کنم.
زبان به معنی اعم
زبان از نظر زبانشناسی
زبان از نظر گويششناسی.
شماره ی نوشته: ٨ / ٤
شامل سالار
آریا ادیب
هر چند در شعر همه ی شاعران، می توان عناصری را يافت كه سبب تمايز كلام آنان از سخن عادی می شود، ولی شيوه ی استفاده ی آنان از این عناصر يكسان نيست. مثلن عنصر خيال (در کنار عنصرهای زبان و موسیقی شعر)، يكی از ابزارهای عمده ی بيان شاعرانه است. اما در همین زمینه، از ميان چند شاعر هم دوره، ممكن است يكی به تشبيه گرايش بيش تری داشته باشد، يكی به استعاره و ديگری به مجاز.
طايفه بزرگ يعقوبوند (ياقوون) يكي از طويف مهم و مشهور زاگرس (لرستان و خوزستان) است كه از نظر جمعيت در بين همه ي طوايف مقام نخست را داراست. نياي اعلاي اين طايفه كه ياقو (يعقوب) نام داشته اند يكي از پسران ديرك « معروف به ديرك پاچوبي» مي باشند،بنابراين در اصل، تبار وي به دريكوند مي رسد (اما امروزه نويسندگاني چون مراد حسين پاپي و سكندر امان الهي به غلط اين طايفه بزرگ را يكي از طوايف ايل پاپي قلمداد مي كنند) دليل اين تصورات جدايي ياقو (يعقوب) از ساير برادران خويش و زندگي در مناطقي از بخش پاپي بوده است(كه اندكي پس ازسال1000خورشيدي) نگارنده گان و مورخان به همين سبب اين طايفه را يكي از طوايف ايل پاپي معرفي مي كنند.
يعقوب 5 پسر بنامهاي تالي،قيامس،تاريف،سهراب و شهليار (شهريار) داشته اند كه امروزه نوادگان تالي به نام نوه هاي وي ملك علي(پرجمعيت ترين تيره طايفه يعقوبوند)،امرعلي،نظرعلي و قورچعلي،نواده هاي قيامس به (قاسمعلي وند،سبزعلي وند و عبدالعلي «معروف به چپ»)،نوادگان تاريف به نام تنها پسرش ماريف و نواده هاي سهراب به سرابي و نوادگان شليار (شهريار) به شليارون (شهلياروند)معروف هستند.
طايفه يعقوب وند كه همواره از موثرترين طوايف در مسائل سياسي اجتماعي و ايلاتي بشماررفته است را مي توان به همراه مدهني مهمترين،طوايف كوچروي ايل ها دانست.محل سكونت ييلاقي آنها بطور عمده منطقه ي عمومي پاپاديندار،چنار و اطراف آن،باغ انآو (باغ عناب)،سرداب،تاف و خارزار و نيز مناطقي كه بعنوان محل سكونت تيره ي ماريف وند از آنها نام برده شد و همچنين مناطق شهري خرم آباد و دورود مي باشد، اما سكونتگاههاي گرمسيري و قشلاقي آنها افزون بر شهر انديمشك و برخي از محله هاي اطراف،روستاها و مناطقي از دهستان مازو همانند «ادريسي عليا و ادريسي سفلي،تنوربلند،تل زركه،شيرين آب،دركول،گمنآو و مناطق عشايري و كوهستاني دره گرم،لال مزي،كوه ائير و ... مي باشد
از جمله نقش هاي سياسي اجتماعي طايفه يعقوبوند تغيير رياست ايل پاپي از خاندان ساد(پاپي باقري) به خاندان مراد مي باشد
1) تيره بزرگ ملك علي وند
تالي يك پسر بنام منت علي و منت علي چهار پسر بنامهاي ملك علي،امرعلي ،نظرعلي وقورچعلي داشته اندكه گرچه نواده هاي اين چهار برادر در نگاه عام همگي به اسم برادر بزرگتر يعني ملك علي و به تيره ملك علي وند معروف بوده اند اما در واقع چهار تيره ي مجزا مي باشند كه به هر يك از آنها اشاره مي شود.از نسل ملك علي تيره اي موسوم به ملك علي وند بوجود آمده است كه خود به 5 شاخه ي مراد علي،چراغ،رحمان،شه شي و حسين تقسيم مي گردد.
اين تيره مهمترين تيره ي اين طايفه است چه اينكه بزرگان وكدخدايان كل طايفه از ديرباز تا عصر اخير از ميان آنان برخاسته و نيز جمعيت قابل توجهي دارد.
بزرگان و كدخدايان آنها كه در واقع كدخدايان كل طايفه بوده اند به ترتيب قدمت عبارتند از: ملك علي،مرادعلي،محمدميرزا،عليمراد،موسي و ميرزاخان.
همه ي كدخدايان طايفه داراي نام و نشان بوده اند ليكن آخرين يعني ميرزاخان را بايد مهمترين و مشهورترين آنان دانست چه اينكه مردي شجاع و با تدبير بودند كه در ثبات و استحكام طايفه نقش تعيين كننده اي داشته اند و افزون بر آن در سطح ايلات مختلف نيز نقش موثر نشان داده و در زمره بزرگان طوايف به شمار آمده اند.
يك دودمان از اين تيره (نواده هاي حسين پسر ملك علي) به دلايل نامعلومي در گذشته به منطقه گريت مهاجرت نموده و جدا از تيره ملك علي وند مي زيسته اند كه البته جمعي از آنها در چم سنگر و امروزه بيشتر آنان در خرم آباد زندگي مي كنند،افراد مشهور اين دودمان عبارتند از:نظرعلي و پسرش علي آقا.
2) تيره ي امر علي وند
نواده هاي امر علي تيره اي را با عنوان امرلي ون (امرعلي وند)تشكيل داده اند كه به چهار دودمان سهل علي،شيخ علي،جانعلي و خداداد تقسيم مي گردند و از بزرگان آنها مي توان به حسن خان اشاره كرد.جمعي از اين تيره در گذشته به خارج از محل سكونت فعلي امرعلي وند ها مهاجرت كرده كه امروزه در شهر دو رود زندگي مي كنند و به صارمي و... مشهور مي باشند.
3) تيره نظرعلي وند
اين تيره به دودمان هاي مهرعلي و رضا تقسيم مي گردد ولي در عرف عامه به نام پسر غيب علي «موسوم به غيب علي وند» مشهور مي باشند و از افراد معروف آنها مي توان مهدي،راه خدا،ياريجان،حبيب و علي اكبر را نام برد.
4) تيره ي قورچعلي وند
اين تيره نيز مشتمل بر دو دودمان رفيع و حسن مي شود و از افراد نام آشناي آنها مي توان به كرناسي اشاره نمود.
5) تيره قاسمعلي وند
قيامس پسر يعقوب سه پسر بنام هاي قاسمعلي،صفرعلي وخانعلي داشته اند كه نواده هاي اين سه تن سه تيره ي بزرگ قاسمعلي وند،سبزعلي وند و چپ را تشكيل مي دهند.از نسل قاسمعلي تيره اي به همين نام (قاسمعلي وند) بوجود آمده است كه اين تيره عبارت است دو شاخه ي عين علي و عبدالعلي.كدخدايان اين تيره به ترتيب قدمت عبارتند از: شه شي،صادق ،سپهدار،خدايي و عين شاه
6) تيره سبزعلي وند (سوزلي ون):
اين تيره به هشت شاخه تقسيم مي گردد بنام تنها پسر صفرعلي(پسر قيامس) يعني سبزعلي وند.اين هشت شاخه عبارتنداز: لطف علي،كلولي،شيركه،فتح عالي،فرضي،قرنعلي،بخشعلي،قادر و برجعلي (معروف به بور بور) افراد نام آشناي اين تيره به ترتيب قدمت عبارتند از شفيع،پسرش گدايي. از دودمانها و زير تيره هاي سبزعلي وند،دودمانهاي لطف علي،كلولي،شيركه،فتح عالي و فرضي در ميان طايفه يعقوبوند زندگي مي كنند ولي مابقي به خارج ازمحدوده ي اين تيره و حتي طايفه مهاجرت نموده اند.
جمعي از نوادگان قرنعلي در تاكستان و قزوين سكونت اختيار نموده و از جمله مهاجرين اين تيره به حساب مي آيند.نوادگان بخشعلي بر اثر وقوع يك منازعه ي محلي ترك ديار نموده در ايل جمعي طايفه ي كارحمت در قلعه قاسم خان(بخش زاغه) استقرار يافته پس از مدتي به رازان(رازو)،چغابدار،سياه كله،ده آيينه و ميرآباد عزيمت نموده و اكنون عمده آنها در شهر دورود سكني گزيده اند.از مهمترين و بزرگان آنها مي توان حاجي و بعد از وي پاپي را نام برد،متاسفانه اين دودمان در ميان اهالي پاپي اشتهار دارند.نوادگان قادر از منطقه ي ادريسي(ازتوابع دهستان مازو)به منطقه انگشته (شهر دورود) مهاجرت نموده پس از مدتي به گريت عزيمت كرده اند اما دوباره به ميان طايفه كارحمت بازگشته در ايل جمعي اين طايفه قرار گرفته اند اين گروه امروزه بطورعمده در دورود زندگي مي كنند و از افراد مشهور آنان مي توان ولي و پس از وي غلام را نام برد. و اما نواده هاي برجعلي كه در نگاه عام بيشتر به تيره بوربور شهره اند، نيز جداي از ساير دودمانهاي تيره ي سبزعلي وند مي زيسته اند كه بطور عمده در مناطق گرمسيري مازو،قلم آب،كيرتاو و مناطق ييلاقي سيرم و در مقطعي در تاف و دره نسو زندگي كرده اند و امروزه بيشتر در شهرستان انديمشك سكونت دارند.از افراد معروف آنها مي توان كاعلي،عودعلي،شيخ علي و محمد را نام برد.
7(خانعالي تيره چپ
خانعلي (خانعالي)ديگر پسر قيامس يك پسر بنام عبدالعلي داشته اند كه از نسل عبدالعلي تيره اي بوجود آمده است كه به چپ شهرت پيدا كرده اند.علت نامگذاري را به سه وجه گفته اند.برخي بر اين باورند كه چون عبدالعلي همواره سياه چادر خود را در سمت چپ سياه چادرهاي سايرين برافراشته به چپ شهره داشته اند و ديگر اينكه چون هم ايشان در يك نزاع محلي در سمت چپ قشون استقرار پيدا كرده و موضع گرفته اند،چنين لقبي را به وي نسبت داده اند و سوم شايد چپدست بوده اند و به چپ اشتهار يافته اند.تيره ي چپ به 5 دودمان موسوم به چراغ،برجعلي،گنجعلي،خانعلي و علي پناه تقسيم مي گردد كه يك شاخه از دودمان چراغ بنام شيرخان جداي از اين تيره مي زيسته ان.افراد معروف تيره چپ مي توان به صيدمحمد و مهدي اشاره كرد
8) تيره ماريف وند
يكي از پرجمعيت ترين تيره هاي طايفه يعقوبوند تيره ي موسوم به ماريف وند است كه از نسل ماريف تنها پسر تاريف(يكي از پسران ياقو) بوجود آمده اند.بيش از دو سوم جمعيت اين تيره خارج از محدوده طايفه ي يعقوبوند زندگي مي كنند.گويا در گذشته ي بيش از 150 سال اختلافي درون طايفه اي ميان اين تيره و تيره ي ملك علي وند حادث مي شوذ كه اين حادثه به كشته شدن عده اي ونيز مهاجرت عمده ي تيره ي ماريف وند مي انجامد.اين تيره بطور كلي در منطقه گريت و اطراف آن در مناطقي چون دشت گريت،پري مرده،ترس و هنوم و در مناطق چه زال،پله بآووسي،پيرجد،چناركل و كنگرزه و شهر خرم آباد و همچنين در مناطق شمالي و شمال شرقي استان لرستان همانند آبستان،زاغه،دشت سيلاخور،بهزاد آباد بروجرد و شهر دورود و... اسكان داشته اند
بدليل همجواري با ايل باجولوند و نيز طوايفي ديگر گويش آنان با ساير تيره هاي طايفه بزرگ ياقوون (يعقوبوند) تفاوتهايي دارد ليكن مرام و آداب شان تغييري نكرده است.از بزرگان و افراد نام آشناي آنها در گذشته و اكنون مي توان شمشير،موسي،محمدخان،عزيز،بماني،نصراله،عليجان،امان اله و پس از آنان ابراهيم،خداداد و خداداده را نام برد.
ماريف وندها به 4 شاخه ي پاپا،علي مراد،حسين و اسد تقسيم مي گردند
9) تيره سرابي(سرآويي
سهراب ديگر پسر يعقوب(ياقو) تيره اي بوجود آمده است كه به سرابي (در گويش محلي سرآويي) اشتهار دارند.بدين معني كه سرابي مخفف و شكسته شده ي سهرابي ست گرچه برخي معتقدند چون نياي اعلاي آنها در كنار يك سراب (چشمه)زندگي مي كرده اند بدين نام مشهور شده اند.تيره ي مذكور به چهار دودمان آدينه،خدايي،چناري و شريف تقسيم مي گردد و از بزرگان آنها مي توان به غافل،علي و سپس علا اشاره نمود
10) تيره شليارون (شهلياروند
ياقو پسر پنجمي بنام شهريار (شهليار) داشته اند كه از نسل وي تيره اي كه به شهليارون (شهلياروند) نامبردار شده اند بوجود آمده است.اين تيره مشتمل بر دو شاخه شهليار و گليار مي شود و در گذشته بزرگ اين تيره پيرزاد بوده و پس از آن بر اساس ارجعيت سني عبداله و از آن سپس بزرگاني همچون محمدشاه و صيد موسي شهرت داشته اند
فردوسی کیست؟
مهمترین شخصیت فرهنگ ایران.با بیش از 50 هزار بیت به مردم ایران شخصیت وحافظه تاریخی داده است
واین فرهنگ در کاروان شاهنامه حرکت کرده است
وی سخنگوی پیروزی نیکی بر بدیست.
"نولدکه ایرانشناس المانی گفته است :" شاهنامه حماسه ملی است که هیچ ملتی نظیر ان را ندارد."
موضوعاتی که فردوسی در شاهنامه روی انها تاکید کرده است .عبارتند از:
نیکی وبدی.داد ودهش.خرد واز.دانش وهنر .گوهر ونزاد.نفرین و افرین .عشق .زندگی وشادی.و...
که فرصت های اتی به شرح هرکدام خواهم پرداخت.